از ورامین به شهرآرا
بارها بازجوییشدن، رنج و شکنجۀ روحی همسر و فرزندان، بازداشت، زندان، توقیفِ کتابها، اخراج از کار و گروگانگیریِ رزق، همه و همه را تاب آوردهایم، من و خانواده با هم تاب آوردهایم… ما با وجود اینکه امکانش را داشتیم مثل بسیاری دیگر (که به تصمیمشان احترام میگذارم و اساسا به من ارتباطی هم ندارد) وطنمان را ترک نکردیم، ماندیم و با وجود همهی این سختیها که همچنان ادامه دارد، از هر روزنی که یافتیم حرف زدیم و نوشتیم، اما باید بگویم من احمق نیستم! همین حالا اگر به حرفِ “واسطهها” گوش بدهم با یک تلفن مدیر فلانجا خواهم شد… آدمهایی با یکپنجمِ استعدادِ خدادادِ من از شهرستان(که عزیز است) آمدند و در جاهایی که من و امثالِ من خوابش را هم نمیبینیم ساکن شدند و شاغل… نوشِ جانشان، من اما به قولِ جوادِظریف “خودم انتخاب کردم که اینطور زندگی کنم”از انتخابم راضیام و گلایهای از کسی ندارم.
اما! اما!
ما نجیب بودیم، احمق نبودیم! ما قیمتمان را میدانستیم، همسرِ من که هیچگاه به خاطرِ شرایط زندگی و تغییر شغلهای ناچار و “به فرموده” چیزی نگفت جز: “گور پدرشان، خدا کریم است” قیمتِ مرا میداند، ما خودمان انتخاب کردیم بیشرف نباشیم، ما خودمان نفروختیم اگرنه خریدار صف بسته! من نمیتوانم بعضی چیزها را اینجا بنویسم اما رفقای شاعرِ ما بدانند وقت برای من که “جنتیام” فراخ است… از همهچیز میگذرم، از شغل که نیازِ هر انسانیست، از تریبون که هیچ دلبستگی به آن نداشتم و ندارم، از آسایش و آزادیِ ظاهریام… اما از یکچیز نمیگذرم! اینکه کممایهها ادای شاعر دربیاورند و کتاب چاپ کنند و به ریشِ شعر بخندند! روزنامه و مجله و تلویزیون و همهجا را اشغال کنند و با دوخط مزخرف به چاپهای چندم برسند و من اجازه نداشته باشم کتابم را حتی برای آزمایش بفرستم برای چاپ! به ناشر گفتهاند: اصلا فایل کتاب فلانی را نیاور برایت بد میشود! بازیگرِ دوزاری اگر زبان در کام بگیرد میتواند هرچه میخواهد بپوشد، هرچه دوست دارد بخورد! هرجا دوست دارد برود، کتاب شعر هم چاپ کند به شرطی که وقتی هوا پس است به جای اعتراض بیاید مالهی “عوضش امنیت داریم” بکشد! مجریِ بینمکِ تلویزیون هم میتواند در عوضِ “عادی انگاریِ همهچیز” روی آنتنِ تلویزیون و سکوت در همهی وقایعِ اجتماعی، کتاب شعر! چاپ کند و به چاپ چندم برسد و خبرگزاریهایی که صبح تا شب به مردم دروغ میگویند بسیج شوند که ثابت کنند شاعر است! جالب اینجاست که خودش مصاحبه می کند و میگوید:
لواسانی با تاکید بر اینکه قبل از خواندن آثار افراد نمیتوان در مورد آنها قضاوتی داشت افزود: قضاوت درباره کتاب قبل از خواندنش مانند فیلمی است که دیده نشده، نقد میشود. من معتقدم افراد حق دارند ابعاد مختلف زندگی خود را عرضه کنند؛ همانطور که اندیشه فولادوند پیش از بازیگری استعداد شاعری خود را بروز داده است.
وی با گلایه از اینکه سال ۹۶ که آثارش چاپ شده و اشعارش بیشتر از اجراهای تلویزیونیاش مورد قضاوت قرار گرفته است، خاطر نشان کرد: برخی با بیانصافی مدعی میشوند چون مجری هستم، کتابهایم فروش میرود که این مسأله واقعا مرا ناراحت میکند، چرا که برخی قبل از مطالعه آثارم این گونه قضاوتم میکنند. با این وجود، جدیتر پیگیری میکنم و امیدوارم به زودی شعر من از زیر سایه اجراهایم بیرون بیاید.
بله خانم لواسانی محترم! در فضای مجازی بخشی از کتابتان را خواندم، اما بیش از ده دوازده خط نتوانستم ادامه بدهم! حالم بد شد، حالا قضاوت میکنم: سست، بیمحتوا، زرد، این آن چیزیست که گمان میکنید شعر است! زبانِ سست و مضامینِ دم ِدستی که به ذهنِ هر فارسی زبانی میآید، با کمی مودبانه نوشتن شعر نیست! متنِ آبکی و بهدردنخوریست که به زودی و قبل از خشک شدنِ جوهرِ چاپخانه روی کاغذِ زبانبسته فراموش شده است…
در اینروزهامردمی که من میشناسم نگرانِ نان شبند و نمیدانند آینده فرزندانشان چیست، “مردمی که اگر اعتراض نکنند خونِدل میخورند و اگر اعتراض کنند گلوله” نیاز دارند کسی صدای آنها باشد، گرچه این صدا خودش زیرِ چکمه باشد… شما به همراهیِ تلویزیون بخشی از دروغید و من و امثال من که کم هم نیستیم، بی هیچ وسیلهای و بی هیچ حقوقی صدای همسایههای گرسنهی خویشیم…
دیدگاه ها
Tabaei_f
1 خرداد 1401 - 13:49سایه تون مستدام
ناشناس
1 خرداد 1401 - 13:49خیلی مردی
زهرا
1 خرداد 1401 - 13:50??
آزاده
1 خرداد 1401 - 13:52عالی هستید
Davood
1 خرداد 1401 - 13:53حسین آقا
شرمنده ایم که با انتخابهای غلطمون فضا رو برای هر کس وناکسی بازکردیم
ماهرخ
1 خرداد 1401 - 13:56مرسی که هستید آقای جنتی?❤️، نیازمونید.
پوریا
1 خرداد 1401 - 13:56زنده باد
حميد گرامی
1 خرداد 1401 - 13:56عمرتان دراز باد
جواد آقامحمدی
1 خرداد 1401 - 13:57تاریخ را ادامه فراخ است و خُلقْ تنگ،یک تن ازین گزافه خوران در ادامه نیست
یزدان
1 خرداد 1401 - 13:58آقای جنتی عزیز
ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت
نگاهداشته از نائبات لیل و نهار
جواد آقامحمدی
1 خرداد 1401 - 13:58تاریخ را ادامه فراخ است و خُلقْ تنگ
یک تن ازین گزافه خوران در ادامه نیست
محمد
1 خرداد 1401 - 13:59کاش جرئت بلند کردن صدایمان را داشتیم
احسان مختاری
1 خرداد 1401 - 13:59درود بر انسان های پاک اندیش
زهرا
1 خرداد 1401 - 14:02پایدار باشید
حسین
1 خرداد 1401 - 14:03درود بر شما
زهرا شیرانی
1 خرداد 1401 - 14:04حق با شما همیشه بوده و هست … شاعر و معلم فهمیم ???
ناشناس
1 خرداد 1401 - 14:05مردمی که اگر اعتراض نکنند خونِدل میخورند و اگر اعتراض کنند گلوله
خون دل می خورم ، و بغض گلویم نه می ترکت و نه رهایم می کند
مجتبی
1 خرداد 1401 - 14:07نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی غراب هم قفسش
تو جاودانه ای و جاودانگی مزد آزادگی ست. آزاده بمان و درّ دری را به پای خوکان نریز که آزادگان رستگارانند
هایده
1 خرداد 1401 - 14:08درودبرشماشاعرمتعهدوگرانمایه من باسواداندکم مریدشماواشعارمحکم ووزینتان هستم وهمه اشعارتان رامیخوانم وازاین همه تعهدی که نسبت به مردم سرزمینتان داریدلذت میبرم اماچه کنیم دنیای این سرزمین بابی مایگی وسطحی نگری عجین شده که سره راازناسره تشخیص نمیدهندویک مشت اراجیف را
بنام شعربه مردم تحمیل میکنندامابایدبدانیدانچهتاابدباقی میماند
آثاربرجسته شماست چون درهمیشه براین
پاشته نمیچرخدوبالاخره یک روزاین عروسکهای کوکی که نان به نرخ روزمیخورندمتوجه اصالت شماواشعارتان میشوند، آفرین برشماوخانواده محترمتان که اینچنین باپایمردی تحمل کرده ودردوطن ومردم راداریدمابه وجودشماافتخارمیکنیم ببخشید
که باانشای ناقصم وقت ارزشمندتان راگرفتم پایداروسرفرازباشید.
ارغوان انصاری
1 خرداد 1401 - 14:13در مملکت که غرش شیران گذشت و رفت……
میگذرد این روزهای تلخ تر از زهر استاد بزرگوار
قدر زر زرگر شناسد، و این خاک در فقدان زرگر مشهور است
محمدباقر حسینی
1 خرداد 1401 - 14:15درود بر شما و روحیهی مبارز تان. یک غزل تان شرف دارد به تمام حاصل عمر اینگونه آدمها. ما هم در افغانستان رنج می بریم از دست اینهایی که به زور تبلیغ و زد و بند چپانده می شوند در زندگی مردم بنام شاعر و نویسنده.
هايده
1 خرداد 1401 - 14:18اینروزهای تلخ فقط در سایه ى رشادت شما و امثال شما مى گذرد
پاینده باشید شاعر رنجهای ما
محسن
1 خرداد 1401 - 14:27تا کور شود هر آن که چون تویی را نمیتواند ببیند و تحمل کند …
محسن
1 خرداد 1401 - 14:28تحمل بایدش …
شهروز
1 خرداد 1401 - 14:28بسیار شاعران که سوارند و فربه اند
زآنان یکی به گَردِ [بیانت] نمی رسد….
شرافتت افزون حسین جنتی بزرگ
نسیم
1 خرداد 1401 - 14:30شاعر نجیب،اصیل و باشرف…دلمون خیلی بهتون گرمه.پایدار باشی
علی
1 خرداد 1401 - 14:33درود به شرفتان استاد عزیز.
امیر
1 خرداد 1401 - 14:37استاد جنتی عزیز مهم اینکه شما در قلب ما جا دارید…بالاخره روزی میرسه که عیار واقعی طلا مشخص میشه… دوره این سکه های قلب تمام شدنیست….
تو نمایشگاه امسال خیلی ها سراغ کتاب های شمارو میگرفتند
صادق
1 خرداد 1401 - 14:42زنده باد آقای جنتی
ملیکا سادات
1 خرداد 1401 - 14:48درود بر شما ،شما در دلها جاودانه بودی و هستی شاعر رنجهای ماا
تت
1 خرداد 1401 - 14:51زنده باد زنده باد
زهرا آقایی
1 خرداد 1401 - 14:58ای کاش کلام و اندیشهمان قد بکشد تا همزبانتان شویم. آنروز که زیر چکمهشان نگنجیم و سربرآورده، سبز شویم.
زنده باد اندیشه و شرفتان ???
جانتان سلامت و دور از گزند عدو ?
ناشناس
1 خرداد 1401 - 15:17خدا حفظتون کنه????
مریم
1 خرداد 1401 - 15:26برادر جان ، تاریخ نام شما را در نهانخانه اش ضبط میکند و به آیندگان میگوید این شاعر قلم را به نان نفروخت
ناشناس
1 خرداد 1401 - 15:30پایدار باشید
رضافردگنجی
1 خرداد 1401 - 15:31معلم شرافت
نسيم
1 خرداد 1401 - 15:41سلامت باشید جناب جنتی
بی شک صدا همسایههای گرسنهی خویشیم
سلامت باشید
ناشناس
1 خرداد 1401 - 15:44پایا و باشرف باشید.
شرع و شعر و شرف غریبانند در این دیار.
امیر
1 خرداد 1401 - 15:46چندان پُرَم که گر دهنم را رها کنند/باید که خلق در سخن من شنا کنند
علی
1 خرداد 1401 - 15:52دمت گرم
دست مریزاد
ایوالله داری داش حسین
احمدرضا
1 خرداد 1401 - 15:52درود بر شما
و
درود بر زبالهدانی تاریخ
ناشناس
1 خرداد 1401 - 15:55انسان شریفی هستین
فریبرز
1 خرداد 1401 - 15:55استاد سلام خداوند شما را برای ما و امیر عباس عزیز رابرای شما حفظ کند
سیاستمداران مهمان دو روزه تاریخ هستند و هنرمندان واقعی همیشه میمانند
مهدی
1 خرداد 1401 - 16:00ما میدانیم شاعر شما هستید
مایی که تا اینجا آمدیم و خواندیم
ما کم هستیم ولی هستیم و شما را به لواسانیها و رجالهها و لکاتهها نمیفروشیم
گور پدرشان،
محمد
1 خرداد 1401 - 16:02درود
سعید
1 خرداد 1401 - 16:20درود بر شرف خودت و خانواده محترمت حسین آقا
صادق
1 خرداد 1401 - 16:36نه هر که صدرنشین شد،عزیز شد که غبار
اگر به دیده فتد توتیا نخواهد شد
صادق
1 خرداد 1401 - 16:42شرافت اگر تصویر داشت ،حسین جنتی بود
مایه ی مباهات هستید استاد
درود برشما و اندیشه و ذات پاک تان
شاگرد و مخلص شما
1 خرداد 1401 - 16:47گور پدرشان…
همین بس که شما برای ما معنای درست و به جای یک انسان شریف هستین و تمام…
یا حق
سپیده
1 خرداد 1401 - 17:02انسان و شاعر مردمی و شریف خداوند پشت و پناه شما و خانواده تان
رضایی « بیقرار »
1 خرداد 1401 - 17:16بگذار کلاغ قارقار کند و سگ به واق واقش ادامه دهد ، تو آوازت را بخوان ، هنوز گوش هایی هستند که صدای قناری های دلسوخته را به یاد دارند
محمد
1 خرداد 1401 - 17:21زنده باد انسانیت
حامد رحیمی
1 خرداد 1401 - 17:32جناب حسین جنتی عزیز و بزرگ
دایرهی اعضای خانواده شما خیلی گستردهتر از اون چیزی هست که وصف کردید.
لطفا ما رو هم جزو خانواده خودتون بدونید.
زبانِ ما رو قطع کردن و توان سخن رو از ما گرفتن اما شما زبان ما هستید.
تا هر زمانیکه اینگونه هستی ما هم عضوی از خانواده شما هستیم.
به امید این یکی بودن تا انتها.
ارغوان
1 خرداد 1401 - 17:33شرمگینیم که هیچ چیز از دست بر نمی آید تا شاعر این مملکت سرجایش باشد و ناشاعران در انزوا.
کسی نمی پرسد چرا سلیقه مردم در شعر کج شده است؟
چون به چرندیات عادت کرده اند.
زیبا
1 خرداد 1401 - 17:42خیلی عجیبه واقعا که چنین چیزی، چنین فردی رو ناراحت کنه. من در تصورم آقای جنتی مثل یک دژه، مثل یک شیر غرانه، مثل یک رود خروشانه. رود خروشان سر به دریا را از لجنی که کناره جوی رقاصی میکند چه باک.
حمید
1 خرداد 1401 - 17:43شرافت و شریف بودن از تک تک متون و اشعارتان جاریست . مایه مباهات و افتخارید
درود بر شما بزرگمرد
فاطمه
1 خرداد 1401 - 17:45دم شما گرم که شرافت رو به تصویر می کشید
آدینا
1 خرداد 1401 - 18:03خدا حفظت کناد حسین جنتی عزیز و عزتت دهاد کما فی السابق.شعر شما بدونتریبون و رسانه و حضور در نمایشگاه صد برابر بیشتر از نوشته های خود شاعر پنداران راه می رود.اصلا راه نمی رود ،می دَوَد.همین حالا که این کامنت رومی نویسم شعرهایتان روی بیلبوردها و در مجلسِ خود خوانده و روی آنتن تلویزیون خواسته یا ناخواسته پخش نوشته و پخش می شود.حتی گاهی متن شعرهایتان را عوض می کنند و به اسم اشخاص دیگر جا می زنند که مخاطبانتیزهوش شما به سرعت متوجه می شوند.خلاصه که زمانه ی بدیه برادر.اما شما خوبی و خوب بودی و خوب خواهی ماند .من در این مورد شهادت خواهم داد.
هووو اول و آخر یاررر
مهرداد
1 خرداد 1401 - 18:12دلم برای ادبیات و شعر خوب و درست تنگ شده و دلخوشی منو امثال من به شماست.
ناشناس
1 خرداد 1401 - 18:29درودها جنتی جان
محمد بلخابی
1 خرداد 1401 - 18:42عمرت دراز شاعر این قضیه در افغانستان هم است
خوشنود
1 خرداد 1401 - 18:45مستدام باشید
محمود
1 خرداد 1401 - 18:56درود بر شما
لاله
1 خرداد 1401 - 19:14شما شرف شعر امروز ایران هستید آقای جنتی
پوریا
1 خرداد 1401 - 19:19استاد و شاعر عزیز کار شما که همیشه مایه ی تحسین بوده. کما اینکه این متن هم همینطوره. ولی شما نمیتونید شهرستان یا شهرستانی رو عزیز بشمرید و بعد با نگاه تحقیر آمیز در متن ازش استفاده کنید. مگر چون از شهرستان اومدن نباید به جایی برسن؟ پایتخت تو هیچ کشوری یه شهر اصیل و تک قومیتی نیست و ساکن اون بودن هم افتخار نیست. در شان شما نبود این کلام…
الهه
1 خرداد 1401 - 19:38درود جناب جنتی بزرگ
آمدم تسکینی و تاییدی بنویسم که مانند بقیه مرتکب گناه سکوت و عبور نشده باشم، وگرنه به سخندانی چون شما چه می توان نوشت که در خور قدر وجود گرانبهایتان باشد، پس تنها می توانم با سروده ی خودتان که به غایت درست و زیباست عطر سخن را بپراکنم:
مپرس از روزگارم مهربان، حال مرا تنها
عقیق اصل داند ، کنج بازار بدل کاران
بزرگوار، هیچ چیز نمیتواند غباری بر خاطر عقیق اصل بنشاند، نه گذر زمان، نه جولان و در ویترین قرار گرفتن و پر فروشی بدل ها، و نه سرزنش و طعنه ی بدلکاران
زبان سرخ شما همواره بر ادبیات این مرز و بوم خواهد درخشید…غم مدارید که کسی نام حاکم زمان فردوسی سترگ، مولانای عزیز، شیخ الاجل سعدی شیراز و….را نمی داند، بر سینه ی فراخ ایران بانویمان شاید جای زخم چکمه بیگانگان یا سم ستوران غریبه ها بر جای مانده، ولی در چشمان درخشانش دریا دریا شعر نظایر شما همواره جوشیده و می جوشد..
زبانتان سرخ عقیق اصل یمن و سرتان هماره سبز باد، ای نور چشمان ایران بانوی زیبا و نجیبمان.
اطناب کلام را بر من ببخشایید.
علی
1 خرداد 1401 - 19:40سلام
عزیزید
اگر صلاح میدانید نسخه الکترونیکی کتابهایتان را درفضای مجازی برای فروش عرضه کنید.
رحیم شجاعی
1 خرداد 1401 - 19:41?????
الهه
1 خرداد 1401 - 19:54چیز دیگر که خواستم اضافه کنم این است، وقتی طوفان سهمگین کرونا آمد و دلارام زیبا و کوچک مرا با خودش برد، روزها در سکوت می نوشتم و شبها پنهان تا سپیده اشک می ریختم، بعد از دو هفته سکوت و نوشتن دمادم، همسرم کیسه ی کتابی کنار میزم گذاشت با شاخه گلی بر آن، که روی آن نوشته شده بود: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق….
کیسه را باز کردم از چهار کتابی که در آن بود، دوتاش کتاب تکراری مجموعه اشعار شما بود، ازچهار کتابی که می دانستند دوباره شوق زندگی را در دل یک مادر داغدار و بی میل به زندگی ، به جوانه خواهد نشاند، دو تاش کتاب شما بود جناب جنتی عزیز
و من دوباره شعرهای شمارا خواندم، بال و پر گشودم به سمت زندگی ، دوباره قلبم گرم شد و دوباره زندگی را در آغوش گرفتم….
چون تلویزیون خانه ی ما همیشه خاموش است، من اصلا این خانومی که نامش را بردید نمی شناسم چه برسد به کتاب شر و ورهایش…
( نخوانده میدانم شعر نیست)
من مجدد آن کیسه زندگی بخش را کنار طاقچه ذهن شما می گذارم با یادداشتی بر آن:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
کوری
1 خرداد 1401 - 20:08باشی برامون سلطان، سایت مستدام
ر. بوذری
1 خرداد 1401 - 20:40جناب جنتی
سلام پروردگار بر شما
چه اصراری دارید که در هر نوشته اعلام کنید که زبان مردمید ؟
میگویید که شرایطی که اکنون دارید خود خواسته است. پس چرا از آن گله می کنید؟
به عنوان یک شاعر امیدوارم که لااقل این موضوع را درک کرده باشید که کلمات روح دارند و حقیقت را بازتاب می دهند.
مریم
1 خرداد 1401 - 20:51بسیار درست می فرمایید جناب جنتی
میرحسین
1 خرداد 1401 - 21:18امید بذر هویت ماست?
آشنای شعر
1 خرداد 1401 - 22:20چه توصیف طاقت سوزی…
سایه تان مستدام باد
کاهنی
1 خرداد 1401 - 22:46با سلام خدمت جناب آقای جنتی که افتخار همکاری و خدمت در کنار ایشان را داشتم .
آقای جنتی شما انسان شریف و قابل احترام هستید
من معتقدم که هر کس نان دلش را میخورد به والله که کسانی که باعث بریده شدن نان شما ومن شده اند خیلی زود جواب پس میدهند.
من معتقدم که هر کس نان دلش را میخورد به والله که کسانی که باعث بریده شدن نان شما ومن شده اند خیلی زود جواب پس میدهند .
صادق
1 خرداد 1401 - 22:54سایت مستدام عزیز دل
حمیدرضا
1 خرداد 1401 - 23:09خدایا! کسانی که به ما رحم نمیکنند، را بر ما مسلط مکن!
محمدعلی مصلح
1 خرداد 1401 - 23:18کاری کرده اند،
جهان با این فراخی
حتی برای بلند نظرانی نجیب،
چنین تنگ می آید…
نمیدانم چه مرضی است که چنین بی مایه هایی همیشه در ویترین هستند…
ناشناس
1 خرداد 1401 - 23:37انگار در ایران اخلاق مرده و این بیش از هر چیزی آزاردهنده شده
مسعود
1 خرداد 1401 - 23:41سلام حسین جان ، خدا خودت و خانواده ات رو حفظ کنه ، واقعا به استقامت و شجاعتت غبطه میخورم ، دمت گرم
ماریا
2 خرداد 1401 - 00:51حلالت حاجی و درود به شرفت…?
بابک
2 خرداد 1401 - 01:21همواره پاینده و سرافراز باشید.
رسول
2 خرداد 1401 - 01:23افسوس که نان پخته خامان دارند
اسباب تمام ناتمامان دارند
آنان که به بندگی نمی ارزیدند
امروز کنیزان و غلامان دارند
#شیخ_بهایی
به امید روزهای بهتر جناب جنتی بزرگوار
hosen
2 خرداد 1401 - 02:20درود بر تو که هستی
تو از قبیلهی منقرض شدهی فرخی یزدی برخاستی
از لبهای دوخته
از دارهای آویخته
چون ققنوسی که از آتش خویش زاده شده تا جهانی را به آتش بکشید
شاعر عزیزم
روزگاری نه چندان دور اخوان ثالث در پاسخ زیاده خواهان گفته بود:
ما شُعرا بَر حکومتیم، نه با حکومت!!!
سرنوشت راست قامتان این دیار غریبانه زیستن است.
برایمان میمانی ای راوی روزهای سخت تاریخ این دیار…
بابک
2 خرداد 1401 - 02:55بزرگ هستید و عزیز و اصیل و ماندنی،در دل مردم جای دارید اگرچه جسارت و شهامت مثال زدنی شما را نداشته باشند.
فاضل کازرونی
2 خرداد 1401 - 03:42یک سر و گردن بلند اندر میان دوستانی
من تو را از دور هم هان ای صنوبر میشناسم
م.م
2 خرداد 1401 - 06:03متاسفانه سرطان بدخیم نادانی در همه ارگان های بدنه این جامعه به صورت خودآگاه نفوذ کرده.
به قول فردوسی:
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزنذ
مریم
2 خرداد 1401 - 08:11اشعارتون که ماندگارند، سایهتون هم در این روزگار غریب مستدام باشه، آقای جنتی عزیز.
ثریا
2 خرداد 1401 - 10:37چند بار خواندم و خواندم و خواندم و هی لذت بردم و لذت بردم و لذت بردم
حقا که حق را چه دردمدانه می گویید
درود بر قلمتان
و زنده باد اندیشه هایی اینچنین که آدم را روی ریل انسانی محکم تر نگه می دارد
به احترام قلمتان باید ایستاد
محمد
2 خرداد 1401 - 11:14درود به شرفت
سحر
2 خرداد 1401 - 11:47درود بر شما
ویدا
2 خرداد 1401 - 12:14نه شاعرم و نه هنرمند!اما انقدر هستم که قدر جنس شما را بدانم.در پناه حق باشید …ازاده و رها…خوش به حالتان که هر چه بخورند و بگردند و بپوشند و …از لذت ازادگی بی بهره اند.
ناصر
2 خرداد 1401 - 12:46میله ها گرچه همه دور و برش را بستند
باز با این همه غم های عمودی «شیر» است
?ن
حسین جنتی
درود.پاینده باشید
سالار
2 خرداد 1401 - 13:19خداروشکر که هستید قلم تان سبز
کردستان
2 خرداد 1401 - 17:58بژی وسێن گیان
ترجمە: زندەباد حسین جان
امید
2 خرداد 1401 - 18:31درود بە شرفت
امیر
2 خرداد 1401 - 19:05قلمتان همچون نفستان حق است
ناشناس
3 خرداد 1401 - 02:11صیقل سلاح آبائی حسین جان جنتی
Poore_iran
3 خرداد 1401 - 14:42به رقم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره ی تو حجت موجه ماست…..
استادمان بودی و هستی
و برایمان بمان….. ??
دلخوش
3 خرداد 1401 - 15:46استاد فرزانه هزاران درود به شرافت واصالتتان
شما آزاده اید وما اسیران
تاریخ حریت وآزادگی شما را ثبت وضبط خواهد کرد
ایران ما ماندنی است وراست قامتانی چون شما در زیر پرچم ایران استوار وپا بر جایید
استواری وآزادگی شما را میستایم
سيمين
3 خرداد 1401 - 18:46درود بیکران بر شما و قلمتان
بشکنی ای قلم، ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر
محمدعلی افراشته
پاینده باشید جناب شاعر
آبتین
3 خرداد 1401 - 19:25درود برشما جناب جنتی،
حرف دل من از زبان شما جاری میشود.
نه فقط اینبار، بلکه همیشه و در شعرهایت هم چنین است.
منم گاهی شعر میگم، اما هرگز بخودم اجازه ندادم بگم شاعرم.
بهرحال خوشحالم که در عصر ما و زبان مایی. به شما افتخار میکنم.
اورعی
4 خرداد 1401 - 07:43سلام وقت بخیر
استاد حسین جان جنتی دم شما گرم شیر مادر حلالت زنده باشی وتندرست.
ناشناس
4 خرداد 1401 - 17:13درودتان
محمدحسین
4 خرداد 1401 - 19:00مرحبا جناب جنتی. وجود امثال شما تنها بارقهی امید موجود در جامعهست.❤️
سیف
4 خرداد 1401 - 22:48درود بر شما استاد عزیز!
قلندرانِ حقیقت به نیم جو نخرند
قبایِ اطلس آن کس که از هنر عاریست..
امید طاهری
5 خرداد 1401 - 22:19دوست خوب و گرامی برات آرزوی موفقیت دارم
آثارت رو کم و بیش خوندم و به هنرت علاقه مندم
ایمان دارم که در بر روی یک پاشنه نمیچرخه و اوضاع عوض میشه
فاطمه
5 خرداد 1401 - 22:38درود بر شما
حسین شهبازی
3 تیر 1401 - 22:29درودبرشرف وغیره شما و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم رادارم زنده باشید.
sos
13 تیر 1401 - 21:00چیزی جز نبود جز چرند و پرند و خزعبلات که لقه لقه امثال چون شماهاست که مثلا روشنفکر هستن ولی برعکس سیاه فکر هستین
تهمینه
24 تیر 1401 - 01:16برای همراهی و بزرگی همسر گرانقدر شما سر تعظیم فرود می آورم و بر شما و تفکر بی نظیرتان درود میگویم تندرست و پاینده باشید ان شاالله
بهمن بیات
27 تیر 1401 - 11:20پاینده باشید استاد
بهمن بیات
27 تیر 1401 - 11:21شکر خدا که سفره ی باریک شیخ و شاه
پهن آنچنان نبود که ما بی شرف شویم..
سید ساسان صفویان
6 مرداد 1401 - 22:30با درود و عرض ادب و ارادت
مدت زیادیست که با افتخار در تلگرام کانال وزین شما شاعر گرانقدر و دوستداشتنی را دنبال میکنم
گاهی بعضی از اشعار شما رو بصورت تک بیت و یا سه چهار بیت در پیج و پست های عزیزان میبینم و برای پیدا کردن شعر کامل آن تک بیت ها هرجا را جستجو میکنم پیدا نمیکنم؛
بطور مثال امروز خواهر خودم که طبع و قریحه شعری دارند چند بیت از شعر زیبا و عمیق شما را با این مطلع
اگر اینان مسلمانند یارب کافرم گردان
وگر من کافرم از مسلک ایشان برم گردان
در کانال تلگرافی شما جستجو کردن و نیافتم… این گونه اشعارشان را در کجا بصورت کامل ارسال میفرمایید
ارادتمند و دعاگویتان
سید ساسان(ص)
site admin
12 مرداد 1401 - 00:06سلام برادر عزیز
ممنونم از محبت شما
به زودی بامید خدا به طریقی منتشر می شود
حسین جنتی
حمید
1 مهر 1401 - 14:10درود بر شما و همه آزادمردان که قدر قلم خویش را حراست کرده و شریفند و نجیب
مدت هاست شما رو دنبال میکنم و خوشحالم از این همراهی
هرچند موفق به تهیه کتابهایتان نشدم که بر باعثش لعنت!
مهدی
7 مهر 1401 - 06:13درود بر روح ناآرامی که داری حسین جان
خیلی وقت بود شعری که حالم رو عوض کنه نشنیده و نخوانده بودم
اشعارت بی نظیر هستند و تاریخِ شعر، شما را در یاد خواهد داشت
شرافت و حق گویی هم مزید شد
تندرست باش و ادامه بده
باغشنی
9 مهر 1401 - 13:47سلام خداوند امثال شما رو زیاد کند
سپاسگزارم مانا باشید
ناشناس
18 مهر 1401 - 20:35با تبر مقیاس کردم قامت کبریت را
ترس جنگل باشد از این بیخطرها بیشتر!
درودها بر تو
مرتضی
1 آبان 1401 - 22:50سلام
من در توییتر و اینستاگرام، یکی دو بار نظرم را نوشتم. نه توهین بود و نه بی احترامی. نقد بود. اما بلاک شدم.
الان هم نظرم را میگم :
آقای جنتی عزیز
شأن شما بالاتر از آن است که درباره ی خزعبلات فلان بازیگر یا فلان مجری، حتی حرفی بزنید چه برسد به آن که بنویسید.
آخرین غزلی که در تلگرام پست کردید خواندم..
غزلی استوار و جاندار با زبان و بلاغتی فاخر. درود بیکران
مرتضی
1 آبان 1401 - 22:52سلام
من در توییتر و اینستاگرام، یکی دو بار نظرم را نوشتم. نه توهین بود و نه بی احترامی. نقد بود. اما بلاک شدم.
الان هم نظرم را میگم :
آقای جنتی عزیز
شأن شما بالاتر از آن است که درباره ی خزعبلات فلان بازیگر یا فلان مجری، حتی حرفی بزنید چه برسد به آن که بنویسید.
آخرین غزلی که در تلگرام پست کردید (خسته ام دیگر از این در قامت غم زیستن) خواندم..
غزلی استوار و جاندار با زبان و بلاغتی فاخر. درود بیکران
الهام
17 دی 1401 - 17:58تو اهل فضلی و دانش
همین گناهت بس
سایه شما و شعر مستدام استاد عزیز
acarkcedE
20 آبان 1403 - 15:39priligy buy Both the DHEA group and the DHEA plus climen group showed a significant decrease in FSH post- treatment
فرزانه
17 آذر 1403 - 15:59درود استاد گرامی.زنده باشید
یک دیدگاه بنویسید